- ۹۴/۰۶/۳۰
- ۱ نظر
دلم یکهو نوشتن خواست ،
نمیدانم حتی چه باید بگویم ، چه باید بنویسم
اما دلم هوای باران دارد .
هوای پاییز ، هوای ساز ،
هوای تو را ..
دلم یکهو نوشتن خواست ،
نمیدانم حتی چه باید بگویم ، چه باید بنویسم
اما دلم هوای باران دارد .
هوای پاییز ، هوای ساز ،
هوای تو را ..
کاش همسری بودی برام که ارومم میگردی ، کاش گاهی کمی باهام حرف میزدی ، کاش دوسم داشتی ، دلم برای اینکه کسی با علاقه به حرفام گوش بده تنگ شده خدا جون میتونم حداقل این سوالو بپرسم که چرا لحظه هام اینجورین ؟ چرا هیچ تلاشی نمیکنه برای دوست داشتنم برای با من حرف زدن برای با من بودن ، مگه کیشه ی مرد اینقد از زنش دوری کنه ؟
برای متحول کردن زندگی راههای زیادی هست ، اما انگار من فعلن یک راه و باید انتخاب کنم ، شیرین و خسته کننده س ولی به هر حال دیر یا زود باید انتخاب بشه